خلاصه:
در این مقاله میخواهم ایده همزیستی رابطه و تأثیرات آن بر آینده ازدواج و فروپاشی زوجها را به اشتراک بگذارم. همزیستی ارتباطی است که دو نفر در ابتدای روابط بین خود پیدا می کنند که باعث جذابیت اولیه و فرآیند تصمیم گیری برای ازدواج یا زندگی مشترک می شود. فرهنگ نقش مهمی در همزیستی و مسائل مربوط به رشد از نوع سبک والدینی دارد که در اوایل دوران کودکی تجربه شده است.
معرفی:
برای درک همزیستی باید بدانیم که در واقع چه معنایی دارد! این اصطلاحی است که نیازها و خواسته هایی را که توسط یک طرف به طرف دیگر برآورده می شود توصیف می کند. به عنوان مثال، اگر دختری در جایی بزرگ شود که والدینش که بیش از حد از او مراقبت می کنند، به جای او فکر می کنند و همه تصمیمات را می گیرند، ممکن است به عنوان یک بزرگسال به دنبال مردانی باشد که کنترل کننده و مطالبه گر هستند – زیرا این نیاز او را تامین می کند. همچنان به فکر خودش نباشد و تصمیماتش را برای او گرفته شود. ممکن است این مرد والدینی بسیار انتقادی داشته باشد که در آنجا فهمیده است که کنترل دیگران هدف روابط است و بنابراین به دنبال دختری می گردد که نیازمند است، به راحتی قابل کنترل است و به او اجازه می دهد فکرش را برای او انجام دهد. این زوج در آن ساختار همزیستی خواهند داشت و از نظر روانی از نقشی که دارند خوشحال خواهند شد. این شکل از همزیستی یک آرایش فرعی غالب است. با این حال، برای داشتن همزیستی کامل، باید عوامل زیادی از تطابق نیازها و خواستهها وجود داشته باشد تا زوج جدید تصمیم به ازدواج بگیرند.
در تحقیقات روابط مشخص شده است که زوجهایی با پیشزمینههای مشابه، موقعیت اجتماعی و نزدیکی به یکدیگر تمایل دارند و روابط بلندمدت ایجاد میکنند (1. Festinger 1950). با این حال، امروزه بسیاری از این تحقیقات ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشند، زیرا تنوع در روابط در حال حاضر محتمل تر شده است، به ویژه با ازدواج های بین نژادی، زیرا مردم بیشتر سفر می کنند و فرصت های بیشتری برای ملاقات با مردان و زنان از فرهنگ های مختلف دارند. در اینجا همزیستی شاید عامل تعیین کننده در تداوم روابط باشد. بیشترین نقل قول در حال حاضر نیز بیش از 30 سال پیش است و آزمودنی ها اغلب دانشجویان مجرد آمریکایی بودند که دقیقاً نماینده کل جمعیت نبودند و امروزه از نظر آماری مشکوک هستند. به عنوان مثال، آثار Zajonc 1971، Dion 1972، Griffit & Veitch 1974، Bossard، 1931 و Hedier 1958، در حالی که بسیاری از این تحقیقات در مورد عوامل رابطه امروزه برای بسیاری از آنها فاقد بینش نسبت به تغییرات فرهنگی یک جامعه جهانی هستند. واضح ترین انتقاد این است که تحقیقات گذشته اغلب بر روی یک زوج در انزوا از سایر بازیگران در رابطه مانند مادرشوهر، دوستان و شرکای سابق متمرکز شده است، به ویژه با نرخ طلاق در سطح جهانی نزدیک به 37٪.
با توجه به ژورنال غنی سازی در مورد میزان طلاق در آمریکا:
• نرخ طلاق در آمریکا برای ازدواج اول 41 درصد است.
• نرخ طلاق در آمریکا برای ازدواج دوم 60 درصد است.
• نرخ طلاق در آمریکا برای ازدواج سوم 73 درصد است.
همزیستی:
اگر بپذیریم که در ابتدای رابطه همزیستی مشهود است و هر دو طرف از این ترتیب راضی هستند، چگونه اشتباه می شود؟ از مشاوره زوجین و افراد، برخی از الگوهای رایج ظاهر می شود. اول اینکه افراد در طول زمان تغییر میکنند، بهویژه زنان، که ممکن است در سالهای اولیه زندگی خود به یک موقعیت وابسته نیاز داشته باشند، اما وقتی تحصیلات و بلوغ نقش خود را ایفا میکند، زن نسبت به گذشته اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکند، شروع به درخواست برای شنیده شدن میکند. نظر در حال حاضر مهم است شوهر اغلب این شورش علیه همزیستی را به عنوان آسیب زناشویی می بیند، زیرا او هنوز بسیار خوشحال است که تصمیم گیرنده غالب است. هنگامی که شوهر کنترل زن زیر سلطه خود را از دست می دهد، به دنبال رضایت برای تسلط خود به شخص ثالث می گردد و به دنبال دختر جوانی می گردد که بتواند دوباره بر او مسلط شود. ترک ازدواج در یک همزیستی نامتعادل به عنوان نیازهای هر دو طرف در حال حاضر برآورده نمی شود. به عنوان مثال، همسر نیاز به استقلال فکری بیشتری دارد در حالی که او به دنبال برقراری مجدد همزیستی است که قبلا وجود داشت و با نیاز او به کنترل مطابقت داشت. نتیجه اجتناب ناپذیر چنین عدم تعادلی اغلب طلاق است، با این حال بسیاری از زنان ادعا می کنند که به خاطر فرزندان یا امنیت شخصی خود در ازدواج های ناخوشایند باقی می مانند. نیاز یافتن به استقلال فکری به معنای استقلال اقتصادی نیست! در اینجا یک زن ممکن است سعی کند از طریق فرزندان یا علایق بیرونی برای احساسات خود راه های جدیدی پیدا کند. اگر چه ما فقط از یک مثال استفاده می کنیم، اما رایج ترین موردی است که در بین زوج های متاهل دیده می شود. حوزه دوم همزیستی، دیدگاه زندگی فرد است. دیدگاه زندگی شما این است که چگونه جهان را خطرناک، شگفت انگیز یا بیهوده می بینید. این موقعیت زندگی دوباره می تواند من را در ابتدا با یک دید مشترک از جهان همزیستی کند. تجربه در طول زمان ممکن است این را تغییر دهد، برای مثال مانند گیاهخوار شدن به دلایل رفاه حیوانات و ادامه تمایل همسر به خوردن گوشت. این تغییر نگاه کلی به زندگی و جهان می تواند تأثیرات عمیقی به ویژه در ازدواج های فرهنگی مختلط داشته باشد. یک مسلمان ازدواج کرده با یک مسیحی می تواند پس از از بین رفتن اشتیاق جذابیت اولیه به یک رابطه آتشین تبدیل شود! تنوع در حال حاضر یک ترتیب بسیار رایجتر از گذشته در ازدواج است و چالشی برای مشاوران مدرن است که سعی میکنند تفاوتهای اساسی زوجین را در دیدگاههای زندگی حل کنند، بهویژه که مشاور نیز دیدگاه زندگی خود را دارد.
تغییر به همزیستی:
جنبه های مثبت تغییر همزیستی در یک زوج چیست؟ در اینجا زوجها باید به ترتیبات بلندمدت خود تعدیل کنند. اول اینکه بپذیریم که مردم می توانند تغییر کنند و نیازهای جدید را می توان پیدا کرد، حتی احساس هدف در زندگی. اگر همسران بتوانند خود را با تغییر وفق دهند و بیشتر پذیرفته شوند، بسیاری از ازدواج ها می توانند به همزیستی جدیدی برای هر دو تبدیل شوند. به عنوان مثال، اگر شوهر مسلط بپذیرد که همسرش میتواند اکنون به فکر خود باشد، میتواند به بلوغ او افتخار کند و او را تشویق کند که در تصمیمی که خودش برای خودش تصمیم میگیرد ریسک بیشتری بکند. او میتواند با موافقت با صحبت بیشتر قبل از تصمیمگیری که هر دو احساس میکنند خوب است و نه تنها یکی، در ازدواج دموکراتیکتر شود. البته در بسیاری از ازدواج ها این نقش ها برعکس است. ثانیاً، فقدان همزیستی یکی از دلایل اصلی بسیاری از بحثهای بیاهمیت است که سپس به بحثهای عمده درباره خود رابطه تبدیل میشود.
بسیاری از مراجعان می گویند که وقتی همزیستی تغییر کرد، صمیمیت رابطه نیز تغییر کرد و معمولاً جنسیت اولین قربانی پوزیشن های جدید است. دلایل زیادی وجود دارد که همزیستی می تواند تغییر کند، از دست دادن کار، کندی اقتصادی، مراقبت از بستگان مسن، همگی می توانند بر پویایی یک رابطه فشار وارد کنند. در مثال ما، اگر مرد مسلط ما شغل خود را از دست داد و به دلایلی بیکار بود، در این صورت زن ممکن است نگران شود که مرد قابل اعتمادی که به او تکیه کرده است اکنون افسرده شده است و با انجام این کار کمتر مطمئن می شود، کمتر تسلط دارد و نسبت به آینده اطمینان کمتری دارد. . در اینجا همزیستی تحت تأثیر آرایش داخلی نیست، بلکه از عناصر بیرونی خارج از کنترل آنها است.
همزیستی ممکن است تحت تأثیر اشخاص ثالث قرار گیرد، مانند مادرشوهر، که ممکن است دختر یا پسرش را تحت تأثیر قرار دهد تا مواضع خاصی را در ازدواج اتخاذ کند و همزیستی با دقت مدیریت شده را به یک نقطه بحران تبدیل کند. در برخی از فرهنگها مانند چین، مردان پس از ازدواج به شدت تحت تأثیر مادران خود قرار میگیرند، به ویژه در مورد مردی که میخواهد برای همسرش جایگزین مادر شود (بسیار رایج). این می تواند منجر به همزیستی سه طرفه شود که در آن اقامت برای نیازهای سه نفر مجاز است. شوهر چینی اغلب به قدرت مادرش می سپارد و زن را احساس ناتوانی می کند.
سنتی، عرف، فرهنگ در همزیستی:
مردم اغلب واژه ها، سنتی، عرف و فرهنگ را از نظر رفتار درست و نادرست و معیارهای رفتاری اشتباه درک می کنند. سنت کاری است که ما همیشه انجام دادهایم، اما اغلب هدف اصلی خود را فراموش کردهایم و با یک نگرش – ما همیشه این کار را انجام دادهایم – به اعمال خود ادامه میدهیم. عرف روش ارجح برای انجام زندگی روزمره است که برای اکثریت یک طبقه از مردم قابل قبول است. به عنوان مثال احوالپرسی و پیشنهاد پرداخت هزینه یک وعده غذایی به قصد اطلاع از پیشنهاد رد می شود. اما فرهنگ بسیار متفاوت است زیرا به طور مداوم بر اساس فشار زندگی مدرن، اقتصاد و اکنون تکنولوژی تغییر می کند. آیفون به اندازه قطارهای پرسرعت بخشی از فرهنگ مدرن است. تغییر فرهنگ بر سنت و عرف فشار وارد می کند زیرا همیشه با هم سازگار نیستند. در همزیستی، شکاف نسلی بین سنت های پیروی شده و آداب و رسوم اجرا شده می تواند در رقابت مستقیم با فرهنگ در حال تغییر باشد. در اینجا مشاجرات بین والدین، زوجهای جوان متاهل و بزرگسالان مجرد میتواند در نیازهای همزیستی آنها بسیار متفاوت باشد. همزیستی را ممکن است به طور سنتی در ازدواج با توجه به تصور والدین در مورد روش صحیح و نیازهای مراقبت آینده از خود جستجو کرد، حتی تا جایی که عملاً دخترشان را در ازای پولی که به عنوان یک رسم سنتی مبدل شده است، بفروشند. زوجهای جوانی که برای یافتن مکانی در شرایط سخت اقتصادی تلاش میکنند، ممکن است تصمیم به زندگی مشترک به عنوان راهی برای اجتناب از سنت و مطابقت با رویکرد فرهنگی مدرنتر به واقعیتهای اقتصادی بگیرند. بنابراین همزیستی بین نسل ها حفظ نمی شود و حتی دولت ها سعی می کنند قوانینی را برای اجرای ارزش های سنتی با مشوق ها و مجازات های مالیاتی وضع کنند. (2. Myler 2011)
تابستان:
از بررسی اجمالی ما در مورد همزیستی میتوانید ببینید که عوامل زیادی میتوانند در همزیستی اصلی ازدواجی که به عنوان یک ترتیب شاد متوازن شروع میشود، تداخل ایجاد کرده و به آن آسیب وارد کنند و بعداً با توجه به تغییرات آن همزیستی دچار اختلاف میشوند. سپس همزیستی سنگ بنای یک ازدواج موفق یا طلاق آینده است. همزیستی را می توان تنها از طریق هوشیاری مداوم نسبت به تغییر زمان و رشد شخصیت، مهارت ها و تغییر در دیدگاه های زندگی افراد حفظ کرد. اگر قرار است یک رابطه طولانی مدت داشته باشید، هر دو طرف باید متوجه شوند که تغییر رخ می دهد و آن تغییر را مثبت بپذیرند. در حالی که اکثر زوجها در رواندرمانی میتوانند وقتی بینش مثبتی در نگرش و دیدگاه زندگی خود ایجاد کنند، بسیاری از آنها نمیتوانند و به دنبال شخص ثالثی میگردند که همزیستی را به سلامت روانی آنها بازگرداند یا از طریق روابط خانوادگی یا طلاق با ازدواج مجدد با شریک زندگی. آن همزیستی را که از شریک قدیمی می خواستند ارائه می دهد.
منابع:
1. فستینگر 1950، روانشناسی پیشرفته از طریق نمودارها – جی. هیل
2. Myler 2011، The China Papers
کلمات: 1780